یاس صبور

حرفهای دل

یاس صبور

حرفهای دل

تعطیلات بدون سفر

روز مبعث خیلی عادی گذشت.

جشن خونه خاله خانم و برگشتن به خونه.

کاش میدونستم تنهایی برم سفر.

باید با خانواده طوری رفتار کنم که به مستقل بودنم به نبودنم عادت کنند.

من از زندگیم سفر و خوش گذرانی در طبیعت هم می‌خوام...


بدون حرف

مدتی هست که درگیر مشکلات بانکی و ...هستم.

معاون بانک:شما تا سه تا حساب میتونید باز کنید...

کارشناس بانک:شما نمیتونید اجازه ندارید اتباع اجازه ندارند...

و من فقط از ته چشمام نگاه می کنم به کارشناس که چه خبره....

و سکوت می کنم و منتظر که کارمو انجام بده.


دختران جوان که خانواده سمی دارند دنیاشون خیلی دردناکه

بارها بهم گفتی عزیز دل که از خونه گم شم.

دو تایی تون گفتید.

واسه همین دل و دماغ ندارم برای خودم تولد بگیرم.

چون جایی زندگی می کنم که اضافی ام.توی خونه پدر مادرم اضافی ام.

اون وقت چرا از ازدواج میترسی ....وقتی خانواده م توی رومدبرمیگردن برو از خونه، من از غریبه نترسم؟

تولدم مبارک.بماند به یادگار

فردا تولدمه.

یه حس بد  دارم که کارایی که قول داده بودم انجام ندادم.

یه حس خوب که نسبت به سال قبل با چالش جدی زندگیم(ازدواج خواهر)کنار اومدم.

ذهنم مرتب تر شده.

هیچکس برام جشن نمیگیره.

نمیدونم خودم برای خودم جشن بگیرم یا نه.


شب یلدای امسال

یلدا به تنهایی گذشت.

اونا که رفته بودند سفر.

من و برادر مونده بودیم.

سر شب زدم بیرون تا هیجان مردم برای خرید شب یلدا،بهم انرژی بده.خودمم یه ذره خرید کردم و آوردم تنهایی یلدا گرفتم.