به خوبی حس می کنم که تبدیل شدم به یک عابر بانک...برای خانواده .
برای برادر و خواهر...
براحتی پول قرض می گیرند و پس نمیدهند و بعدش برای زنشون کادوی گرون میخرند...
اینه شعور
دخترک میدونست که خرید کادو برای مامانش هبچ تاثیری بر بهبود رابطه ش با مامانش نمیزاشت...ولی توی دلش تصمیمشو گرفت و فقط واسه دل خودش،کادوی روز مادر رو خرید...و بهش داد...
و دریغ از یک تشکر خالی توسط مادر..
البته باید گفت :مادر روانی و بیمار...
برای حلما یه کلاه زمستونی خریدم... و یه النگوی خوشگل پلاستیکی...
دیشب کلی مهمون داشتیم و تا ساعت ۳ صبح بیدار بودم.
مدت زیادی بود که فضای بیماری خونه رو پر کرده بود و نیاز به یه تغییر مثبت داشتیم.
که دیشب اتفاق افتاد.به بهانه روز مادر و البته تولد نوه دوم خونواده.