یاس صبور

حرفهای دل

یاس صبور

حرفهای دل

ظلم انواع داره

روزی که هذیون گویی عزیز دل رو میدیدم فقط خدا میدونست چقدر گریه کردم و دلم سوخت...

بعد که رفتم پیش دکترش بهم گفت باید عکس سرش بگیره تا ببینه.اومدم به اون یکی گفتم و به همه گفتم...

و الان هر چی بهش میگم داروها سر خود تکرار نکن برو دکتر ولی براش ذره ای مهم نیست.

حس میکنم بدجور بهم ظلم کردند....از من از احساسم سو استفاده کردند....

بعضی از پدرمادرا بچه میارن که عقده هاشون سرش در بیارن. بعضیا بچه میارن که عصای دستشون باشه..

اینا همش ظلمه.منتها من موندم خدا چرا فقط واسه یه طرف داستان احترام واجب قرار داده....و به همین بهانه پدر جد و آباد آدمو میارن جلو چشم که اگه نفرینت کنیم ال میشی و بل میشی...

ظلم انواع بسیار زیادی داره...مثل حماقت...مثل فقر...مثل بدبخت بودن....

آرزومه برم طبیعت

خوش به حال اونایی که میرن طبیعت گردی خیلی خوش به حالشون.


وسیله جای هدف قرار گرفت

دیگه نمیخوام برم کلاس زبان برم چون فرصت مطالعه توی خونه ندارم.

تا زمانیکه بتونم روتین روزانه بخونم

پدر مادرا مراقب دندون بچه ها باشن

برادر زاده کوچیکه بخاطر دندوناش تب و....داره طفلک خیلی داره اذیت میشه...من با خودم فکر میکنم یعنی ما هم همینجوری سر دندون در آوردن اذیت شدیم ؟که به همین راحتی چون نمیدونستیم ازشون مراقبت کنیم ، از دستشون دادیم؟


روش یادگیری باید صحیح باشه وگرنه کلاس هیچ فایده ای نداره

دیگه به نقطه ای رسیدم که دیگه نمیخوام کلاس زبانمو ادامه بدم.

چون هیچی یاد نمیگیرم یعنی فرصت نمیکنم که بخونم و واقعا یاد بگیرم...

پس دیگه کلاس نمیرم.مطمئن شدم که مسیر یادگیری زبانم اشکال داره باید اول اونو درست کنم و بعدش برم یه جای دیگه...

من وسیله یعنی کلاس رفتن رو فدای هدف یعنی یادگیری کردم.

هر چند همین الانم از چند تای بچه هامون جلو هستم ولی خب در نقطه ای که باید نیستم.

خودمو سرزنش نمیکنم با این فشار کار و شرایط خاکستری خونه تا اینجا هم خوب اومدم ولی خب باید اصلاح روش خواندن رو پیاده کنم.

از مدیر آموزشگاهمون متنفرم چون فقط پول رو میبینه و کیفیت براش اصلا مهم نیست وگرنه دلم میخواست بهش ایده بدم...