لعنت به جنگ
هفته پیش رفتم دیدن دوستم...
کسی که در طول زندگی در تهران عین مادر بهم مهربانی می کرد.
بعد از ۵ سال رفتم پیشش...
کمی شکسته شده بود ولی در کل خوب بود ولی دلتنگ...
کمی افسرده....و نیاز به در آمدن از تنهایی...
میگفت من چقدر روحیه م و ....بهتر شده
و من تعجب کردم علیرغم زندگی در خانه سمی ،خودم سمی نبودم......
مدتهاست ننوشتم...
یکی از دوستان دوران دانشجوییم که یه دختر کم حوصله و حساس بود باهام تماس گرفت اونم از آلمان...
اصلا باورم نمیشه یه همچین شخصی تونسته بره...
و من....
لعنت به جنگ....
جمله ای که مطمئنم همه انسانها باهاش موافقند...
فقط بخاطر منافعشون نمیتونن بهش عمل کنند.
خاورمیانه بدبخت...