یک دختر خانمی ارتباط ضداخلاقی با یک پسره داشته و الان مامان پسره داره دختره رو به رخ دختر خودش میکشه که اون عرضه داد رفت ...داد ولی تو عرضه نداری بدی و موندی خونه...
و دختره مجبور همچنان تو صورت مادرش نگاه کنه و ...سکوت..
چون دختره دوست نداره ازدواج کنه و بشه یه عوضی مثل مادرش...
دختران مجرد خانه پدری،داستانشون از باقی مجردهای جامعه جداست...
عجب صبری خدا داره
توی این چندروز که دعوا میگذشت سرم تیر میکشید و درد میکرد.اولش فکر میکردم عصبیه ولی الان فهمیدم سینوسهام سرما خورده.دوباره کلاه زمستونی و...
تعطیلات داره تموم میشه و ما مثل هر سال درگیر خودمون و مشاجرات خودمون هستیم.
من به این موضوع یقین دارم که خداوند خیلی نعمت بهمون داده ولی خودمون نمیتونیم ازش به خوبی استفاده کنیم.درسته شرایط اقتصادی عالی نداریم ولی خوشبختانه گرسنه هم نمی مونیم....
برای همین دعای من سلامتی در کنار دل خوش هست.
چیزی که در خانواده من پیدا نمیشه.
امروز اولین دعوای سال جدید رو داشتم.
به دو تا نتیجه مهم رسیدم اول اینکه اشتباه میکنم که با اعضای خانواده م درگیر میشم حتی اگه رفتارشون اشتباهه چه با خودم چه با دیگران..
اگه تو خونه مون انسان منطقی و سالمی وجود داشت که الان اوضاع خیلی بهتر بود.
دوم اینکه وجود دختر مجرد توی خونه هم برای پدر مادرش عذابه هم برای خودش..پس باید یه فکری بکنم..که دیگه نباشم..این حرف هم که میگه از کنار هم بودن لذت ببرید مال زمانیه که من زندگی مستقل خودمو خارج از خونه داشته باشم.با این با زبان بسیار تند و جملات بسیار رکیک بهم گفته بودند ولی من همیشه میذاشتم به حساب بیماریشون ولی امشب به این نتیجه رسیدم که حق دارند(حالا درست یا غلطش مهم نیست)در جامعه ما و فرهنگ ما، مجرد بودن دختر عیبه...
منتها اشکال به اینه که من اهل ازدواج نیستم پس باید چکار کنم؟ پس راه حل چیه؟رفتن از خونه حالا به مقصد شهر دیگری یا کشور دیگری.
تمام.
به خودم قول دادم که دیگه با کسی بحث نکنم و فقط تمرکز کنم روی اهدافم...
امروز چقدر کار کردم.
صبح لباس زمستونی ها رو خیس کردم.
بعدش ناهار پختم.
بعدش لباسا رو شستم
بعدش مهمون اومد
بعدش رفتم حموم
بعدش شام پختم و همزمان لباسشویی روشن کردم.
اینجوری خودمو له میکنم بعدش گند میزنم به روزگارم.
یکی نیست بگه بهم :مرض داری اینقد کار میکنی؟
به قول روانشناسم که میگه از بس خوب سرویس دادی بقیه فکر میکنن تو ماشینی و ازت انتظار دارند.