یاس صبور

حرفهای دل

یاس صبور

حرفهای دل

بالاخره گرمای امسال هم رد شد

یه هفته ای هست که هوا خنک تر شده

طلبکار باشم یا آفرین بگم؟

این ترم زبان هم گذشت...

توی فشرده کاری، تنها کاری که میتونستم انجام بدم فقط غیبت نکردن کلاسها و حل تمرین ها بود تا خودمو مجبور کنم یه چیزی یاد بگیرم.

ولی میدونم این مدل اصلا به درد آینده نمیخوره.

متوسطم....شاید با این حجم کار باید به خودم بگم آفرین....

ولی باید برنامه زمانبندی رو عوض کنم.جز صبح زود وقت مفید دیگه ای ندارم.مججججججبورم صبح زود بیدار شم...وای...سخته

فشار کاری مضاعف

از اوایل تابستون کلاس زبانم سه روزه شد و تکالیفمون هم بیشتر.همین باعث شد ساعات کاریم کمتر بشه و کارام تلنبار...

الان دارم روزی ۲ ساعت بیشتر میکنم تا جبران کنم.

دارم دلزده میشم از کلاس زبانم...ولی میدونم فعلا تنها ابزاری که ممکنه آینده مو بهتر کنه همین زبان هست.

دو هندونه با یه دست نمیشه برداشت

از کارم عقبم چون ساعات کلاسم زیاد شده...

ساعات کار رو افزایش میدم تا زودتر جبران بشه...

به کمک خدا

حروم خوری بخشی از زندگی مردم

تقریبا حروم خوری یا کم فروشی جزو زندگی مردم شده.

هفته پیش وقت مشاوره داشتم ولی خواب موندم و انجام ندادم ولی بهم گفتند باید مبلغ ویزیت رو حتما واریز کنم  علیرغم عدم شرکت.

اون روز ماشین اینترنتی گرفتیم برای سفر مقصد ۳ ساعته رو ۴ساعت و نیم رسوند و در نهایت مبلغ مازاد جهت استفاده از کولر رو هم گرفت.

کلاس زبانمون دو‌جلسه ش کنسل شده بود و حالا که به آخر ترم رسیدیم نمیخوان جبرانی بزارن.....

بعد اینجوریه که برکت کلا از زندگیهامون میره...

دفترلغتم که ۱۰۰۰ تا لغت داشت جا موند تو همون تاکسی....