یاس صبور

حرفهای دل

یاس صبور

حرفهای دل

نشخوار

نشخوار فکری یعنی در مورد یه اتفاق همش فکر کنی و هی تکرارش کنی که چرا اینطوری شد و تو چرا این حس رو داری...

یه بخشیش به خودکاوی برمیگرده ولی بقیه ش خیلی بیخودیه...


نمیتونم از یه فرد کوچک،انتقاد بیخود دریافت کنم.

امشب به کارم ایراد فرعی گرفتند ولی بهم برخورد.و بغض کردم.من برای کارم ارزش قائلم و انرژی زیادی هم میگذارم براش...ولی بقیه قیافه میگیرن ...

باید از پرسشگر تبدیل بشم به مشاور...

راهش چیه؟

مطالعه مطالعه مطالعه


یه روزی میشم مشاور در امر کارم...

چقدر دلم تشویق و تائید میخواد.


من چرا عروس نشدم؟

امشب نامزدی دختر یکی از آشنایان دعوت بودم...

با خودم فکر می کنم چرا نتونستم ازدواج کنم حداقل تا الان....

چرا حداقل خودم رو در معرض معشوقه شدن قرار ندادم....

چون...

چون فوبیای ازدواج دارم....چیزی که هیچکسی نمیفهمدش...

این فوبیا از کجا اومد؟

از اتفاقات منفی کودکی.

از داستانهای شغلی پدر در مورد اختلاف زن و‌شوهرها

از دین اسلام و شرایط و مجازاتش برای ناشزه بودن...

از فضای دعوای توی خونه مون از کودکی...

و الان از دعواها و مشکلات رابطه ای برادرها و خواهرم...

و پدری که اصلا نمی‌فهمه هیچی رو

قند عسلم تولدت مبارک

امشب تولد برادرزاده نازنینم بود...

تولد یکسالگیشش .ولی متاسفانه پدر مادرش به شدت رابطه شون خراب شده و حسابی توهم قاطی شدن....

حیف ....

نگاهش کاملا بهم نگاه عاطفیه...

دست و پاهای زیبایی داره(غیر صورت قشنگش)

خیلی شیطونه.

خیلی پر تلاشه...

خیلی صبوره...

قلبه...و خداوند اونو به ما عطا کرد.


خدا رو شکر میکنم که ازدواج نکردم.چون مطمئنم یه چیزایی رو یا یاد نگرفتم یا بد یاد گرفتم (با توجه به مادر بیمارم)

و تجردم تا میتونم استفاده مثبت کنم.

خدایا تمرکزمو بهم برگردون بشینم بخونم واسه امتحان شنبه.


جابجایی که به خیرم شد

امروز یک هفته ست که منتقل شدم غرب...

این بیمارستان خیلی آرامتره...و خیلی مرتب تر...

خدا رو شکر کمتر خسته میشم