یاس صبور

حرفهای دل

یاس صبور

حرفهای دل

روز نیمه شعبان ما اینگونه گذشت

دیشب خواهرم اولین مهمونی رسمی بعد از عروسیش رو به خونه مون دعوت شد...بعد از ۲ سال و دو ماه...

طفلک خوشحال بود. به اندازه سنش زود خوشحال میشه ....

منتها همسرش اخلاقهای خاصش رو خیلی بیشتر از قبل بروز داده...

و بعید میدونم زندگیشون پایدار باشه....خواهرم،خودش نیست....

خدا رو شکر میکنم که ازدواج نکردم که گرفتار جهل خودم و بداخلاقی یکی دیگه نشدم...

خودش خواست خودش کرد...همون موقع هم بهش گفتم :دست نگهدار و برو مشاوره...گوش نداد پس بیخود غصه شو نخورم.


سیگار کشیدن هم جالبه

از دی ماه تا الان گلودردم خوب نمیشه.

فقط هم گلوم درد میکنه.

سیگار عنبر نسا هم کشیدم ولی همچنان درد دارم.

خوشحالم سیگار کشیدن یاد گرفتم...

منم ....همون که دیگه نمیخواد منتظر بمونه

تولدم اومد و رفت در حالیکه آنفولانزا گرفتم و سینوسهام کاملا عفونی شدند...

یک هفته ست درگیر بیماری ام ولی باید صبور باشم...هم آنفولانزا هم  سینوسام طول میکشه تا خوب بشم...پس باید حواسم باشه...

برای سال جدید زندگیم:

مراقبت از خود،اهداف عینی تر،کار متعادلتر، مدیریت زمان رو بهتر کنم.


رخداد های اخیر

خیلی وقته ننوشتم.

نتیجه MRI وخیم بودن اوضاع دو سه تا از مهره های گردنم بود که رفتم دکتر و ورزش و یه عالمه دارو نوشت.

امیدوارم بتونم با ورزش میان کاری، کنترلش کنم.

شدم تنها سینگل خونه.

برادرم هم نامزد کرد...امیدوارم نتیجه ش خوب باشه. عقل من میگه اشتباه کرد....

وقتی شدم تنها سینگل خونه دلم خیلی گرفت و یکباره ترس شدیدی وجودمو فراگرفت.ترس از تنهایی ، ترس از بی کسی، ترس از ....

باید به مهاجرت خیلی جدی تر فکر کنم.

ازدواج این پسر احتمالا طوفان شدیدی رو در خونه ایجاد خواهد کرد....

هیچکسی رو ندارم جز خدا....


عضله من کی و‌کجا کشیده شد،؟

دو سه هفته پیش یه شب خوابیدم صبح با درد بسیار شدید شونه و گردن بیدار شدم ... دستمو نمیتونستم تکون بدم...داداشم که اومد کمی ماساژ داد و خیلی بهتر شدم و خیالم راحت شد که دیسک نیست.منتها عصر رفتم دکتر که مطمئن شم...دکتر هم معاینه کرد و گفت ظاهرا گرفتگی عضله ست ولی بهتره MRI. بدم...

یه آزمایش کلی هم خودم خواستم بنویسه.

هفته بعدیش تنهایی رفتم صبح آزمایش دادم و ظهر هم MRI.

حالا جواب آماده ست و یکشنبه میرم دکتر ببینم چی میگه.

نگرانم...

نگران ایام تنهایی و پیری خودم