یاس صبور

حرفهای دل

یاس صبور

حرفهای دل

معلمی جزو مهمترین مشاغل هر جامعه ای هست....

این ترم زبان که گذشت، دو تا استاد عوض کردیم و در عرض تقریبا یک ماه و نیم من سه تا استاد عوض کردم.

استاد آخر، استاد جدید موسسه بود و با وجود داشتن سطح بالا،روش تدریس مناسبی نداشت...و برای همین تصمیم گرفتیم با مشورت کل بچه ها نسبت به تعویض استاد، با سوپروایزر صحبت کنیم که در نهایت تعویض انجام شد ولی هنوز نمیدونیم استاد جایگزین کیه و آیا بهتر از این هست یا نه...

این اولین آلارم برای من بود که برای یادگیری زبان وابسته به استاد نباشم...و حتی کلاس...

در غیر این صورت اذیت خواهم شد چون همیشه اساتید خوب نیستند.

ولی واقعا واقعا استاد فرقی برای هر موضوع و درسی که باشه تاثیر بسیار زیادی در جذب و دفع بچه ها داره.حتی در انگیزه شون برای خوندن.

معلم جزو مهمترین مشاغل هر جامعه ای هست این یک واقعیت حقیقی ست.

توی این یک ترم واقعا هیچی نخوندم اصلا انگیزه زبان خوندنم کاملا کم شد علیرغم اینکه مسیر من، مدت فرصتم و ....با بقیه کاملا متفاوته و خیلی بیشتر باید جدی بخونم ولی واقعا تحت تاثیر تدریس ضعیف استاد،منم ضعیف شدم...واسه همینه که میگم معلمی خیلی خیلی مهمه.

نامه سرگشاده

سخنی با گرامیان مذهبی و اهل دینداری ولی خودخواه و مغرور و قضاوت کننده...

کمی به حق الناس هم فکر کنید....

شاید کمتر به دین و مذهب ظلم کنید.

تف به وجود بعضیاتون که مغزهای گندیده تون فقط کثافت بلغور می کنه.

بیماری واقعی و تعمدی...نمیدونم کدومشه

دلم میخواد برم پیش داییم اینا..

تنهایی

ولی عزیز دل  میگه منم میام در حالیکه اونا اصلا ایشون بره چون از اخلاق سگش خسته شدند...

و من چه گناهی دارم که باید این اخلاق رو تحمل کنم.

این یعنی خودخواهی عزیزان...

چه میدونم شایدم اونا کاملا حق دارند..

خلاصه ...

شهرداری پولدار منطقه ما...

با شنیدن اسم شهرداری اولین چیزی که یادم میاد

خراب کردن بیهوده پیاده رو هاست...

بیخودی پیاده روی سنگ فرش شده رو می کندند و دوباره همون شکل قبل سنگ فرشش می کنند.


کربلا رفتن و خوب شدن خیلی عرضه میخواد...

همیشه از کربلا رفتن میترسیدم چون فکر می کنم زیارت یه همچین سرزمین و اون شخصیت ها،نعمت بسیار بزرگی هست که آدم برای قدردانیش باید خودشو بتکونه.

امسال ولی تو دلم به حس کمال طلبیم غلبه کردم و دلم میخواست که برم ولی طبق معمول بخاطر عزیزان دل که بسیار محتاط و ترسو هستند،نشد برم...

دلم به شدت میخواد که برم ولی افسوس...

کاش به زودی مستقل شم و برم...تنهایی کاروانی...

زودتر گورمو گم کنم ازین خونه...