همیشه از کربلا رفتن میترسیدم چون فکر می کنم زیارت یه همچین سرزمین و اون شخصیت ها،نعمت بسیار بزرگی هست که آدم برای قدردانیش باید خودشو بتکونه.
امسال ولی تو دلم به حس کمال طلبیم غلبه کردم و دلم میخواست که برم ولی طبق معمول بخاطر عزیزان دل که بسیار محتاط و ترسو هستند،نشد برم...
دلم به شدت میخواد که برم ولی افسوس...
کاش به زودی مستقل شم و برم...تنهایی کاروانی...
زودتر گورمو گم کنم ازین خونه...