یاس صبور

حرفهای دل

یاس صبور

حرفهای دل

آخرین ساعات ۰۲ و نگاهی به سال

امروز همش خوابیدم.

انگار کم خوابی های طول هفته م ،امروز تلافی شد.

بعد افطار با خواهر رفتیم بیرون.هوای باران خورده چقدر با صفا بود.

چقدر خیابونها شلوغ بود و مردم با چه ذوقی خرید می کردند.نمیدونم چرا ولی همیشه حال و هوای قبل عید رو دوست داشتم. به قول خواهرم ای کاش همیشه مردم ذوق و انگیزه خوشحالی داشتند..هر چند گرونی ها،اجازه خرید راحت رو نمیده...

دلم برای امسال تنگ میشه ولی دلم نمیخواد تکرار بشه... سختی های چالشیش زیاد بود.

همین چالشها یه درس خیلی بزرگ بهم داد اینکه:

۱.حواسم باشه احساس ارزشمندی خودم رو با کمک کردن و محبت کردن به دیگران تامین نکنم و به همه به اندازه مناسب توجه کنم.

۲.به پولم اصلا دل نبندم چون هر آن ممکنه نیست بشه.پس بهتره عرض زندگیمو با چیزی غیر کار پر کنم...

۳.مشکلی که دست من نیست اگرچه زجرم بده ، بهتره رها کنم و بهش نپردازم چون جز هدر دادن انرژی و زمان هیچی نداره.

۴.هرگز خودم رو با دیگران مقایسه نکنم و در محدوده کارم ،به اندازه وجدانم خوب باشم.

۵.به هیچکسی امید نداشته باشم همه آدمها محدودند و قدرت محدود دارند.جز خداوند..

۶.با نگاه به آینده ،فقط در حال زندگی کنم..نه اینکه استرس آینده ،الانم رو بسوزونه..

۷.باور داشته باشم که از خدا نمی توان ناامید شد...(در آخرین روزهای زمستون،بیشترین بارش رو برامون فرستاد)و شاید یعنی یه فرصت خدا بهم داده تا دوباره شروع کنم یا ادامه بدم...