دیروز مهمون داشتیم و شب هم کمی درس خوندم.
امروز از ظهر رفتیم خونه داداش کوچیکه.
معمولا خوش میگذره و این بار نیز...
گاهی فکر می کنم تنها کسی که فقط و فقط کمی میتونم بهش مطمئن باشم ایشونه.
همین که خودش و زنش سمی نیستند بسه...
خدایا سپاس...
بارونت رو بفرست...اینور حتی باد هم داغه.