امشب نامزدی دختر یکی از آشنایان دعوت بودم...
با خودم فکر می کنم چرا نتونستم ازدواج کنم حداقل تا الان....
چرا حداقل خودم رو در معرض معشوقه شدن قرار ندادم....
چون...
چون فوبیای ازدواج دارم....چیزی که هیچکسی نمیفهمدش...
این فوبیا از کجا اومد؟
از اتفاقات منفی کودکی.
از داستانهای شغلی پدر در مورد اختلاف زن وشوهرها
از دین اسلام و شرایط و مجازاتش برای ناشزه بودن...
از فضای دعوای توی خونه مون از کودکی...
و الان از دعواها و مشکلات رابطه ای برادرها و خواهرم...
و پدری که اصلا نمیفهمه هیچی رو