این چند روز که توی خاطراتم غرق بودم،غمگین بودم..روحم زیر و رو می شد با یاد آوری این خاطرات..هر کدومشون یه جور تسکین و یه جور زخم برام جا گذاشتند...
و من در ۳۹ سالگی...هنوز دنبال عشق هستم....شاید و باید اولین عشق واقعی رو به خودم بدم که خیلی وقتها له شد در طول زندگی....یا توسط پدر مادرم، یا توسط مشکلات اقتصادیم، یا توسط خودم....
روزی که به عشق بدم، ازون روز هیچکسی نمیتونه جای عشق بهم هوس بده....
و من عشق واقعی میخوام....