یاس صبور

حرفهای دل

یاس صبور

حرفهای دل

نامه ای از درد دل.....

سلام عزیز دل.

نمیدونم چه خواهد شد ولی میخوام بدونی که به اندازه عمرم برام اضطراب و تشنج و دعوا توی خونه ساختی...

به اندازه یک زندگی بدبختم کردی.

و الان هم سیاهی سایه ت داره بدتر میشه.

و تنفرم ازت درین روزها از تمام روزهای عمرم بیشتره.

میخوام بدونی شدیدا دعا میکنم که تو واقعا بیمار باشی و خدا ازت این روزها رو نپرسه وگرنه من اولین نفر میدوم جلو و ازش میخوام به حسابت برسه.

در جوانی داری پیرم می کنی.انتقام کدوم کار و گناهم رو داری ازم می گیری.

عزیز دل دوم ازت نمیگذرم...که باعث شدی این روزها رو من تجربه کنم.

و میدونم به حول و قوه خدا این روزها به پایان خواهد رسید.

و روزی من با یک زندگی آرام و خوب به عنوان مشاور عالی شاغل خواهم بود....روزی میاد که من ازین جهنم خواهم رفت.

هرگز نمیتونی جلوی زندگی کردن منو بگیری.۴روزه خونه جهنم شده ولی مهم نیست.بازم دست به زانو بلند میشم و دوباره شروع میکنم به زندگی خودم.

منتظر جواب هیچ مشاور و روانشناسی هم نمی مونم.منتظر همدلی هیچ دوستی هم نیستم...منتظر دلسوزی هیچ خواهر و برادری هم نمی مونم.

من تنهای تنها بودم و هستم باقی همه حباب بود که ترکید.

فقط از خدا میخوام که برام جبران کنه.....

آیا خلق شدم فقط برای دیدن این روزها ؟؟؟؟؟؟؟؟

منو بزار در مسیری که بابتش خلقم کردی که بدرخشم....

دلم آغوش میخواد یه آغوش امن که با همه وجودم گریه و بغضم رو تحویلش بدم....

خدایا کمکم میکنی؟؟؟؟مخلوقت هستم...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.