خونه دوباره جهنم شد.
خونه ما علیرغم زیاد خونده شدن دعا و ....موقع طوفان هیچی مهم نیست...نه رمضان نه شب قدر نه ترس از آینده شوووم.
و من که چرا نمیتونم بی تفاوت باشم و خفه بمونم و هی دخالت می کنم و طبیعتا مورد عنایت قرار می گیرم...شاید علتش تکرار ۴۰ ساله این صحنه ها و حرفها بوده باشه...
خدایا با تمام وجودم ازت میخوام منو ببر ازین خونه.
ببر یه جای خوب و آرام.
یه جای پر از سلامتی و دل خوش
منو ببر یه جای أمن....
تا اون موقع بهم صبر بده.....
یه جای پر پول ولی با محبت که مهربانی واقعی توش باشه...
نذار به آتشش بسوزم...کمکم کن درین مواقع لال شم.
خسته م.