یاس صبور

حرفهای دل

یاس صبور

حرفهای دل

مگه من نوکرم؟؟؟؟؟

دیروز یکی از بدترین جمعه ها بود.

از صبح تمیزکاری خونه بعدش پخت ناهار برای خونه داداش بعدشم سرویس دهی خونه داداش.

دقیقا نوکر و غلام...

خانواده م به تنها چیزی عقل های کاملشون نمیرسه دخترشونه .

یه عده مذهبی تند حقیر دارن من رو هم قاطی حقارتشون میکنند.

عزیز دل بی عرضه کلا وا داده زندگی رو و همش میگه پیر شدم.

...

دوباره دردها داره شروع میشه و من تنهام....چه کسی کمکم کنه؟اگه بالا بیارم کی کمکم کنه؟

تا زمانیکه تو این خونه م،وجودم با نوکری معنی پیدا میکنه .


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.