دیروز یکی از بهترین روزهای زندگی ام بود..
سفر به بیمارستان و ملاقات با رئیس بزرگ..
این طرف:دکتر چرا منو واسه اونور انتخاب کردید؟
اون طرف:چون بهت اطمینان دارم،میشناسمت،کارتم قبول دارم..
این طرف:یعنی منطقا کیفیت کار من از اون دونفر بهتره؟
اون طرف:بله
این طرف:خب حالا که من شاگرد اولتون شدم،دلم میخواد دیده بشم...
اون طرف:چی میخوای؟
و رئیس خیلی آرام و مهربان به حرفهام گوش داد و گوش داد....
و به شاگرد اولش یه جایزه داد...
عمیقا آدم بزرگیه و به شدت بهم امنیت میده.
خداروشکر بابت موفقیتتون
ممنونم بانو