یاس صبور

حرفهای دل

یاس صبور

حرفهای دل

این روزها...

چند روزی بود که با سمیه قهر بودم.

چون بدون موافقت من رفته بود تهران دفاع دوستش که احتمالا همسرش بشه.

شب قبلش زن داداشم با موتور تصادف کرده بود و پاش ضرب دیده بود.خدا رو شکر هلما چیزیش نشده بود.

واسه همین ترس به جونم افتاد که نکنه برای سمیه هم اتفاقی بیفته.

ولی خب سمیه کار خودشو کرد و رفت.

منتظر بودم خودش بیاد جلو ازم علت ناراحتیم رو بپرسه ولی نه.

اصلا براش همه نبود یا به خودش اجازه نداد...

ته دلم نگران خودم هستم و آینده م...که آیا من هم عشق رو میتونم تجربه کنم یا نه..

دلم میخواد بشم نازگل خودم.یه دختر زیبا و شایسته...

خودم خودمو لایق یه زندگی آروم و خوب بدونم...

دلم میخواد خودمو بیشتر دوست داشته باشم...

تمام تلاشمو برای بهترین زندگیم داشته باشم....

یا علی ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.